"برهان"

آن گاه که روز رستخیز شود، خدای بزرگ همگان را در یک سرزمین گرد آورد و ترازوهای ارزش سنج در پیش نهد. چون خونهای شهیدان با مرکب قلم دانشمندان به سنجش آید، مرکب قلم دانشمندان بر خونهای شهیدان برتری یابد.»
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

حکایتهای شگرف از امام حسن مجتبی(علیه السلام)

28 خرداد 1395 توسط ساجدي فر

امام حسن علیه السلام و خبر از غیب

در زندگی امام حسن علیه السلام موارد گوناگونی از بیان اخبار غیبی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

1) زمانی امام حسین علیه السلام و عبدالله بن جعفر در تنگدستی واقع شده بودند. امام حسن علیه السلام یکی از روزهای ماه را نام برد و فرمود در آن روز از طرف معاویه هدایایی به آنان خواهد رسید. درست در همان روز فرستاده معاویه هدایایی برای آنان آورد.

2) روزی امام حسن به افراد خانواده اش فرمود:«من با زهر شهید می‌شوم.» پرسیدند:«چه کسی تو را مسموم می سازد؟» فرمود:«یکی از زنان یا کنیزانم.» گفتند:«از خود دورش کن، و از خانه ات خارجش ساز.» فرمود:«مگر قضای الهی قابل تغییر است؟ اگر او را از خود دور کنم، باز هم کشته شدن من به دست اوست، زیرا تقدیر الهی چنین رقم خورده است.» چیزی نگذشت که جعده، همسر امام، به دستور معاویه، امام را با سّمی که در شیر ریخته بود، به شهادت رساند.

3) روزی امام حسن علیه السلام در جایی نشسته بود که کسی وارد شد و گفت:«یابن رسول الله، خانه ات آتش گرفت!» امام فرمود:«نه، خانه من آتش نگرفته است.» پس از مدتی شخص دیگری وارد شد و گفت:«یابن رسول الله، خانه همسایه شما آتش گرفت، و ما یقین کردیم آتش به خانه شما هم سرایت می‌کند اما این اتفاق نیفتاد و آتش خاموش شد.»

در زندگی امام حسن علیه السلام موارد گوناگونی از بیان اخبار غیبی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

1) زمانی امام حسین علیه السلام و عبدالله بن جعفر در تنگدستی واقع شده بودند. امام حسن علیه السلام یکی از روزهای ماه را نام برد و فرمود در آن روز از طرف معاویه هدایایی به آنان خواهد رسید. درست در همان روز فرستاده معاویه هدایایی برای آنان آورد.

2) روزی امام حسن به افراد خانواده اش فرمود:«من با زهر شهید می‌شوم.» پرسیدند:«چه کسی تو را مسموم می سازد؟» فرمود:«یکی از زنان یا کنیزانم.» گفتند:«از خود دورش کن، و از خانه ات خارجش ساز.» فرمود:«مگر قضای الهی قابل تغییر است؟ اگر او را از خود دور کنم، باز هم کشته شدن من به دست اوست، زیرا تقدیر الهی چنین رقم خورده است.» چیزی نگذشت که جعده، همسر امام، به دستور معاویه، امام را با سّمی که در شیر ریخته بود، به شهادت رساند.

3) روزی امام حسن علیه السلام در جایی نشسته بود که کسی وارد شد و گفت:«یابن رسول الله، خانه ات آتش گرفت!» امام فرمود:«نه، خانه من آتش نگرفته است.» پس از مدتی شخص دیگری وارد شد و گفت:«یابن رسول الله، خانه همسایه شما آتش گرفت، و ما یقین کردیم آتش به خانه شما هم سرایت می‌کند اما این اتفاق نیفتاد و آتش خاموش شد.»

اذا حییتم بتحیه فحیوا باحسن منها

هر گاه كسی به شما تحیت گوید، پاسخ آن را به طور بهتر بدهید

شیعه حقیقی

مردی به امام حسن علیه السلام گفت : من از شیعیان شما هستم .

امام علیه السلام فرمود: ای بنده خدا اگر مطیع امر و نهی ما هستی راست می گوئی و اگر این گونه نیستی با ادعای مقام بلند تشیع كه از آن بهره مند نیستی برگناهان خود نیفزا و به نگو من از شیعیان شما هستم . بلكه بگو من از دوستداران شما و دشمن دشمنان شما هستم و تو در نیكی و بسوی نیكی هستی .

شفاعت دو کودک

عصر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، حسن و حسین (علیه السلام) كودك بودند شخصی گناهی كرد و از شرم آن گناه ، مدتی مخفی شد و نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نمی آمد تا اینكه آن شخص ، حسن و حسین (علیه السلام) را دید، آن دو را بر دوش ‍ خود سوار كرد و با همان حال به حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و عرض كرد: من گنهكارم ، در پناه خدا، و این دو آقازاده به حضور شما آمده ام تا مرا ببخشید رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی كه آن منظره را دید، آنچنان خندید كه دستش را بر دهانش گذاشت ، سپس به آن مرد گنهكار فرمود: برو جانم تو آزاد هستی آنگاه به حسن و حسین فرمود: آن شخص در مورد عفو گناه خود، شما را شفیع قرار داد، در این هنگام آیه 64 سوره نساء نازل شد: … ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جائوك فاستغفروالله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما: و اگر گنهكاران كه بر اثر گناه به خود ستم كردند، به نزد تو (ای پیامبر) می آمدند و از خدا طلب آمرزش می كردند و پیامبر هم برای آن ها استغفار می كرد، خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتند.

داوری امام حسن (علیه السلام)

عصر خلافت امام علی (علیه السلام) بود، قصابی را كه چاقوی خون آلود در دست داشت ، در خرابه ای دیدند و در كنار او جنازه خون آلود شخصی افتاده بود، قرائن نشان می داد كه كشنده او همین قصاب است ، او را دستگیر كرده و به حضور امام علی (علیه السلام) آوردند. امام علی (علیه السلام) به قصاب گفت : در مورد كشته شدن آن مرد، چه نظر داری ؟ قصاب گفت : من او را كشته ام .

امام بر اساس ظاهر جریان ، و اقرار قصاب ، دستور داد تا قصاب را ببرند و به عنوان قصاص ، اعدام كنند. در این حال كه ماءمورین ، او را به قتلگاه می بردند، قاتل حقیقی با شتاب به دنبال ماءمورین دوید و به آنها گفت : عجله نكنید و این قصاب را به حضور امام علی (علیه السلام) بازگردانید. ماءمورین او را به حضور علی (علیه السلام) باز گرداندند، قاتل حقیقی به حضور علی (علیه السلام) آمد و گفت : ای امیر مؤمنان ! سوگند به خدا، قاتل آن شخص این قصاب نیست ، بلكه او را من كشته ام . امام به قصاب فرمود: چه موجب شد كه تو اعتراف نمودی من او را كشته ام ؟ قصاب گفت : من در یك بن بستی قرار گرفتم كه غیر از این چاره ای نداشتم ، زیرا افرادی مانند این ماءمورین ، مرا كنار جنازه بخون آغشته با چاقوی خون آلود بدست دیدند، همه چیز بیانگر آن بود كه من او را كشته ام ، از كتك خوردن ترسیدم و اقرار نمودم كه من كشته ام ، ولی حقیقت این است كه من گوسفندی را نزدیك آن خرابه كشتم ، سپس ادرار بر من فشار آورد، در همان حال كه چاقوی خون آلود در دستم بود، به آن خرابه برای تخلّی رفتم ، جنازه بخون آغشته آن مقتول را در آنجا دیدم ، در حالی كه دهشت زده شده بودم ، برخاستم ، در همین هنگام این گروه به سر رسیدند و مرا به عنوان قاتل دستگیر نمودند. امیرمؤمنان علی (علیه السلام) فرمود: این قصاب و این شخص كه خود را قاتل معرفی می كند را به حضور امام حسن (علیه السلام) ببرید تا او قضاوت نماید. ماءمورین آنها را نزد امام حسن (علیه السلام) آوردند و جریان را به عرض ‍ رساندند. امام حسن (علیه السلام) فرمود: به امیر مؤمنان علی (علیه السلام) عرض كنید، اگر این مرد قاتل ، آن شخص را كشته است ، در عوض جان قصاب را حفظ نموده است ، و خداوند در قرآن می فرماید: و من احیاها فكانّما احیا الناس جمیعا.

و هر كس انسانی را از مرگ نجات دهد، چنان است كه گوئی همه مردم را نجات بخشیده است (مائده 32). آنگاه هم قاتل و هم آن قصاب را آزاد نمود، و دیه مقتول را از بیت المال به ورثه او عطا فرمود. به این ترتیب ، ارفاق و تشویق اسلام شامل حال آن قاتل شد كه مردانگی كرد و موجب نجات یك نفر بی گناه گردید، و با این كار جوانمردانه اش ، تا حدود زیادی گناه خود را جبران نمود.

ای بنده خدا اگر مطیع امر و نهی ما هستی راست می گوئی و اگر این گونه نیستی با ادعای مقام بلند تشیع كه از آن بهره مند نیستی برگناهان خود نیفزا و به نگو من از شیعیان شما هستم . بلكه بگو من از دوستداران شما و دشمن دشمنان شما هستم و تو در نیكی و بسوی نیكی هستی

شجاعت امام حسن (علیه السلام)

جنگ جمل در بصره بین سپاه علی (علیه السلام) و سپاه طلحه و زبیر، در گرفت ، آتش ‍ جنگ شعله ور گردید، امیر مؤمنان علی (علیه السلام) پسرش محمّد حنفیّه را طلبید و نیزه خود را به او داد و فرمود: با این نیزه به دشمن حمله كن ، محمّد حنفیّه به سوی دشمن حركت كرد، ولی در برابر گردان بنوضبّه قرار گرفت ، و نتوانست كاری انجام دهد، عقب نشینی كرد و به حضور پدر بازگشت ، هماندم امام حسن (علیه السلام) بر جهید و نیزه را از او گرفت و به میدان شتافت و مقداری با دشمن جنگید و باز گشت ، در حالی كه نیزه اش خون آلود بود. محمّد حنفیّه وقتی كه دلاوری امام حسن (علیه السلام) را دریافت ، صورتش (از شرمندگی) سرخ شد، امام علی (علیه السلام) به محمّد حنفیّه فرمود: لا تانف فانّه ابن النبی و انت ابن علی .

سرافكنده نباش ، زیرا حسن (علیه السلام) پسر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است تو پسر علی هستی .

گل رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)

حافظ ابونعیم اصفهانی از ابوبكر روایت می كند كه گفت : پیامبر (صلی الله علیه وآله) در نماز بود، وقتی كه به سجده رفت ، امام حسن (علیه السلام) كه كودك بود آمد و بر پشت جدش رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نشست ، رسول خدا آنقدر سجده را طول داد تا امام حسن (علیه السلام) پائین آمد، بعد از نماز ابوبكر به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) عرض كرد: ای رسول خدا چطور در نماز این چنین به این كودك مدارا می كنی پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: ان هذا ریحانتی و ان ابنی هذا سید: این كودك گل من است، و این پسرم آقا است .

پاسخ به سوال یهودی

امام حسن(علیه السلام) در عین اینكه پارسا و عابد بود و بیست بار پیاده از مدینه به مكه برای انجام مناسك حج رفت ، و سه بار همه اموال خود را صدقه داد، خوشپوش و با وقار و آراسته بود. روزی با لباس خوب و تمیز سوار بر قاطر زیبا از منزل بیرون آمد، و با شكوه و نورانیت خاصی در كوچه های مدینه می گذشت و به بیرون شهر می رفت . یك نفر یهودی نزدیك آمد و عرض كرد: سوالی دارم ، امام فرمود: بپرس . او گفت : جدت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: الدنیا سجن المومن و جنه الكافر: دنیا برای مؤ من ، زندان است و برای كافر بهشت . ولی اینك می بینم تو از مواهب دنیا بهره مندی ولی من در سختی هستم ! امام حسن (علیه السلام) فرمود: این تصور تو غلط است كه مؤ من باید از همه چیز محروم باشد، و اگر تو مقام ارجمند مؤ من را در بهشت با جایگاه پست جهنم برای كافر را مقایسه كنی ، و با دنیای مؤ من و كافر بسنجی بخوبی درمیابی كه سخن رسول خدا (صلی الله علیه وآله) دست كه دنیا برای مؤ من زندان است و برای كافر بهشت می باشد.

دعای خیر امام حسن (علیه السلام)

امام حسن (علیه السلام) چندین بار از مدینه پیاده به مكه برای انجام حج رفت در یكی از این سفرها كه از مدینه به سوی مكه راه افتاد، پاهایش بر اثر پیاده روی روی ریگهای خشك و سوزان ، ورم كرد. شخصی به آن حضرت عرض كرد: آقا اگر كمی سوار می شدید، پاهایتان بهتر می شد. امام فرمود: خیر وقتی به منزلگاه بعدی رسیدیم ، مرد سیاه چهره روغن فروشی پیدا می شود كه فلان روغن را دارد آن را برایم بخر، به پاهایم می مالم خوب می شود. عده ای عرض كردند: پدران و مادرانمان بفدایت در پیش منزلی سراغ نداریم كه در آنجا روغن بفروشند. امام به راه خود ادامه داد، چند ساعتی نگذشته بود كه همان مرد روغن فروش پیدا شد، امام فرمود: نزد او بروید و روغن را خریداری كنید نزد او رفتند و روغن خواستند، او گفت : برای چه كسی می خواهید؟ گفتند برای امام حسن (علیه السلام). روغن فروش گفت : مرا نزد آن حضرت ببرید وقتی كه او را به حضور امام حسن (علیه السلام) بردند به امام عرض كرد: من نمی دانستم روغن را برای شما می خواهند و من حاجتی به تو دارم و آن اینكه دعا كن خداوند فرزند نیكوكار و پرهیزكاری به من بدهد، من وقتی از وطن بیرون آمدم همسرم نزدیك زایمانش بود. امام حسن (علیه السلام) فرمود: خداوند پسر سالمی كه پیرو ما است به تو خواهد داد. وقتی روغن فروش به منزلش رفت ، دید خداوند پسر سالمی به او داده است . همان پسر وقتی بزرگ شد به سید حمیری معروف گردیده و از شیعیان راستین و شاعران آزاده بود كه در هر فرصتی از امامان اهلبیت (علیهم السلام دفاع و حمایت می نمود، و فضائل علی (علیه السلام) را به قصیده در آورده بود و می خواند و هنگام مرگ علی (علیه السلام) ببالینش آمد. نام او اسماعیل بن محمد بود امام صادق (علیه السلام) به او فرمود: مادرت تو را سید نامید و این نام زیبنده تو است زیرا تو سید شاعران هستی . روزی اشعاری درباره مصائب امام حسین (علیه السلام) در حضور امام صادق (علیه السلام) خواند، قطرات اشك از دیدگان امام سرازیر شد و صدای گریه از منزل آن حضرت برخاست ، سرانجام امام (علیه السلام) امر به خودداری كرد.

ان هذا ریحانتی و ان ابنی هذا سید

این كودك گل من است، و این پسرم آقا است

معیار ارزش

روزی معاویه به امام حسن (علیه السلام) گفت : من از تو بهترم امام فرمود: چرا؟ او گفت : بخاطر اینكه مردم دور من اجتماع كرده اند.

امام فرمود: هیهات ، هیهات (چقدر این سخن تو دور از حقیقت است) ای فرزند جگر خوار! آنان كه به دور تو جمع شده اند دو دسته اند:

1 - از روی زور و اجبار، در دور تواند

2 - از روی آزادی و اختیار، دسته اول بر اساس فرموده خداوند در قرآن معذورند.

اما دسته دوم ، گنهكارند و از فرمان خدا نافرمانی كرده اند. حاشا كه من به تو بگویم : من بهتر از تو هستم زیرا در تو خوبی نیست تا من خوب تر از تو باشم ، ولی بدان كه خداوند مرا از صفات پست دور ساخته و تو را از صفات نیك انسانی دور ساخته است .

طاغوت شكن

پس از شهادت امام علی (علیه السلام) معاویه كم كم بر همه جهان اسلام مسلط شد، روزی با دارو دسته خود به كوفه آمد، طرفدارانش به او گفتند: حسن بن علی(علیه السلام) در نظر مردم كوفه بسیار محترم و محبوب است ، خوب است شما به منبر بروی و در و خطبه خود كاری كنی كه آن حضرت از چشم مردم بیفتد. امام حسن (علیه السلام) از جریان آگاه شد، در مسجد پیش دستی كرد و قبل از سخنرانی معاویه برخاست و خطاب به مردم كرد و فرمود: ای مردم آیا اگر شما همه جهان را بگردید كسی را غیر از من و برادرم حسین (علیه السلام) می یابید كه جدش رسول خدا (صلی الله علیه وآله) باشد؟ ما برای حفظ خونهای مردم دست از جنگ كشیدیم و حكومت در دست این طاغوت - اشاره به معاویه - قرار گرفت و این جز فتنه ای تا وقتش نمی یابم . معاویه گفت : منظورت چیست ؟

امام حسن (علیه السلام) فرمود: منظورم همان است كه خدا خواسته است . معاویه به خشم آمد و بالای منبر رفت و در خطبه خود از علی (علیه السلام) و آل علی (علیه السلام) بدگویی كرد. امام حسن (علیه السلام) از پای منبر برخاست و خطاب به معاویه فرمود: ای فرزند زن جگر خواره آیا امیرمؤ منان(علیه السلام) را سبب می كنی به او ناسزا می گویی با اینكه پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: كسی كه به علی (علیه السلام) ناسزا بگوید به خدا ناسزا گفته و خداوند چنین فردی را تا ابد وارد دوزخ می كند. آنگاه امام از روی بی اعتنایی به معاویه پشت كرد و به طرف منزل آمد و دیگر به آنجا برنگشت.

ترحم بر حیوانات

نجیح گوید: حسن بن علی علیه السلام را دیدم كه مشغول خوردن غذا بود و سگی روبروی او قرار گرفته بود، هر لقمه ای كه می خورد یك لقمه هم به آن سگ می داد. عرض كردم : یابن رسول اللّه ! این سگ را از خود دور نمی كنی ؟ حضرت فرمود: رهایش كن زیرا من از خداوند حیا می كنم كه جانداری به من نگاه كند و من بخورم و به او نخورانم .

رهایش كن زیرا من از خداوند حیا می كنم كه جانداری به من نگاه كند و من بخورم و به او نخورانم

خوش برخوردی

امام حسن علیه السلام دوستی شوخ طبع داشت . روزی به خدمت او رسید. امام علیه السلام فرمود: شب را چگونه صبح كردی ؟ او در جواب گفت : یابن رسول اللّه ! شب را بر خلاف رضای خود و خدا و شیطان به صبح آوردم . امام علیه السلام خندید و فرمود چگونه ؟ عرض كرد: خدای عزوجل دوست دارد كه او را اطاعت كنم و مرتكب معصیت او نشوم و من چنین نیستم و شیطان دوست دارد معصیت خدا كنم و او را اطاعت نكنم و این چنین هم نیستم و خودم دوست دارم هرگز نمیرم و این گونه نمی باشم . از این داستان استفاده می شود كه امام علیه السلام با همه ابهت و بزرگی كه داشتند به گونه ای با دیگران برخورد می كردند كه آنها براحتی در محضر او بلكه با خود او شوخی می كردند و حضرت گوش می دادند و می خندیدند.

سر سفره امام مجتبی (علیه السلام)

عربی كه صورتش خیلی زشت و قبیح منظر بود سر سفره امام حسن مجتبی آمد و از روی حرص تمام غذا را خورد و تمام كرد. امام حسن علیه السلام كه كرامتش برای همه معلوم بوده از غذا خوردن عرب خوشش آمد و شاد شد و در وسط غذا از او پرسید: تو عیال داری یا مجردی ؟ گفت : عیالمندم ، فرمود: چند فرزند داری ؟ گفت : هشت دختر دارم كه من به شكل از همه زیباترم ، اما ایشان از من پرخورترند. امام تبسم فرمود: و او را ده هزار درهم انعام دادند و فرمودند: این قسمت تو و زوجه ات و هشت دخترت باشد.

درخت خشك رطب داد

صفار وقطب راوندی و دیگران از حضرت صادق (علیه السلام)روایت كرده اند كه ((امام حسن (علیه السلام)در یكی از سفرها كه به عمره میرفت.مردی از فرزندان زبیر در خدمت آن حضرت بود و به امامت آن حضرت اعتقاد داشت در یكی از منازل بر سر آبی فرود آمدند نزدیك آن آب درختان خرما بود كه از بی آبی خشك شده بودند برای آن حضرت زیر درختی فرش انداختند و برای فرزندان زبیر در زیر درخت دیگردر برابر آن جناب آن مرد نگاهی به بالای كرد وگفت :اگر این درخت خشك نشده بود از میوه آن میخوردیم .حضرت فرمود رطب میخواهی ؟گفت :بلی . حضرت دست به سوی آسمان بلند كرد و دعایی كرد آن مرد نفهمید ناگاه آن درخت به اعجاز آن جناب سبز شد برگ آورد ورطب در آن به وجود آمد شتربانی كه همراه ایشان بود گفت :به خدا سوگند جادو كرد .حضرت فرمود : وای بر تو این جادو نیست حق تعالی دعای فرزند پیغمبر خود را مستجاب كرد .))پس آن مقداررطب از آن درخت چیدند كه برای همه اهل قافله بس بود.

به نقل از سایت تبیان سیره معصومین امام حسن  مجتبی

 نظر دهید »

پيشگيري از مصرف مواد توسط نوجوانان و جوانان

01 بهمن 1393 توسط ساجدي فر

براي پيشگيري از مصرف مواد توسط نوجوانان و جوانان، هيچ سلاح جادويي وجود ندارد، بلكه والدين مي توانند با صحبت كردن درباره خطرات مصرف مواد با فرزندشان، بسيار تاثير گذار عمل كنند و فرزندان خود را از اين خطر نجات دهند.
*****************
در يك خانواده سالم، ضروري است كه والدين:
در كنار فرزندان باشند، براي آنان وقت و انرژي بگذارندو بر كارها و فعاليت هاي آنان نظارت و سرپرستي داشته باشند.
*****************
والدين همواره بايد به سه سوال پاسخ دهند:
فرزندشان الان كجاست؟ چه كار مي كند؟ با چه كسي است؟

 نظر دهید »

تأثیر خواندن چهارقل در دوست یابی فرزندان

01 بهمن 1393 توسط ساجدي فر
تأثیر خواندن چهارقل در دوست یابی فرزندان

رفیق نااهل پسر نوح را به جایی می‌رساند که در برابر پدرش قرار می‌دهد، رفیق بد انسان را به جایی می‌رساند که پسر امام معصوم امامت حضرت حجت(عج) را قبول نداشته باشد، پسر امام معصوم از نظر محیط، وراثت و تغذیه و تربیت هیچ مشکلی ندارد؛ اما از نظر رفاقت ایراد بر او وارد است.



تأثیر خواندن چهارقل در دوست یابی فرزندان

به گزارش افکارنیوز،حضرت آیت‌الله حسین مظاهری رییس حوزه علمیه اصفهان در جلسه درس اخلاق، پس از نماز ظهر و عصر در مسجد حکیم با اشاره به این‌که دوستی‌های دختر و پسر در جامعه ضربه عجیبی به اخلاق در جامعه زده و بلایی است که دختران و پسران را خراب کرده است، برخی سریال‌های صدا وسیما را رواج‌دهنده این گناه بزرگ شمرد.

ایشان با ابراز نگرانی از دوستی‌های پسر و دختر گفت: این امر بلای خانمان‌سوز است، بلایی است که ضربه عجیبی به اخلاق در جامعه زده است، بلایی است که دخترها و پسرهای ما را خراب کرده است و این دوستی یکی از گناهان بزرگ شمرده شده است.

وی گفت: دوستی با پیامک‌ها از سوی دختر و پسر یا به وسیله اینترنت آنان را خراب می‌کند و متأسفانه اکنون در این قضیه مانده‌ایم و برای آن چاره‌اندیشی نشده و بعضی از فیلم‌های تلویزیون و ماهواره‌ها به دوست‌یابی نامحرم در جامعه کمک کرده است و گاه موضوع برخی از سریال‌ها بر اساس موضوع دوستی محرم و نامحرم می‌چرخد.

ایشان تاکید کردند؛ فرد صالح یافتن برای دوستی کار مشکلی است و از این رو مواظبت بر دوست کاری مشکل و هم واجب است، و این نکته‌ها نیز در سوره فلق و سوره ناس نیز بیان شده است.

وی با اشاره به این‌که خواندن چهارقل برای حفظ فرزندان در دوست‌یابی مؤثر است، تصریح کرد: در سوره فلق از شر مردم، انسان‌های دزد، ناصحیح و استکبار به خداوند پناه می‌بریم در ادامه نیز از عشوه‌گری زن نامحرم از خداوند پناه می‌جوییم.

استاد درس اخلاق حوزه علمیه با اشاره به سوره مبارکه ناس خاطرنشان کرد: در سوره مبارکه ناس سه مرتبه به خداوند پناه می‌بریم از یک موضوع و آن رفیق بدی است که وسوسه می‌کند و انسان را در چاه می‌اندازد و این نشان‌دهنده خطر رفیق بد است.

فرزندان بد معصومین (ع)

وی بیان کرد: رفیق نااهل پسر نوح را به جایی می‌رساند که در برابر پدرش قرار می‌دهد، رفیق بد انسان را به جایی می‌رساند که پسر امام معصوم امامت حضرت حجت(عج) را قبول نداشته باشد، پسر امام معصوم از نظر محیط، وراثت و تغذیه و تربیت هیچ مشکلی ندارد؛ اما از نظر رفاقت ایراد بر او وارد است.

حضرت آیت‌الله مظاهری با اشاره به فرزندانی از ائمه اطهار(ع) که بد شدند، ابراز کرد: آنان در رفاقت خود دقت نکردند و خناسان و متملقان و چاپلوسان برای آنان ناحق را به صورت حق جلوه دادند و متأسفانه از این دست موارد در ایران اسلامی یافت می‌شود.

وی با اشاره به آیه‌ای از قرآن کریم تصریح کرد: فردی که در اثر رفیق بد گمراه شده است در روز قیامت دست خود را می‌گزد و می‌گوید «یا لیتنا لم أتخذ فلانا خلیلا»، ای وای رفیق بد من را خراب کرد در حالی که انسان خوبی بودم.

حضرت آیت‌الله مظاهری گفت: پیامبر(ص) در برابر این افراد می‌گوید «یا رب إن قومی اتخذوا هذا القرآن مهجورا»، اگر پیامبر(ص) که پیامبر رحمت است و در قیامت غم امت خود را می‌خورد چنین بگوید، کار انسان زار است.

وی با تأکید بر این‌که رفیق بد مانند شیطان است و از کم شروع می‌کند و به کم قانع نیست،‌ ادامه داد: رفیق بد اگر خناس باشد، بلد است انسان را چگونه خراب کند، از بد شروع می‌کند و به تدریج انسان را منحرف می‌کند. رییس حوزه علمیه اصفهان گفت: متأسفانه افراد نه مراقب خود هستند در دوست‌یابی و نه مراقب فرزندان خود هستند.

تربیت فرزند با ماهواره

استاد اخلاق حوزه علمیه تربیت فرزند را با وجود ماهواره و دیدن ماهواره از سوی فرزندان ناممکن دانست و خاطرنشان کرد: همنشین انسان باید از خود بهتر باشد و اگر فرزند انسان ناصالح شد، گناهان آن فرد در کارنامه اعمال انسان نوشته می‌شود.

کد مطلب: 380187


سه شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۰۷:۳۱

مرجع : باحجاب

 نظر دهید »

«پختگی شخصیتی»،شرط اصلی ازدواج

01 بهمن 1393 توسط ساجدي فر
«پختگی شخصیتی»،شرط اصلی ازدواج

یک روانشناس گفت: علم روان‌شناسی ثابت کرده است فردی ازدواج موفقی خواهد داشت که به پختگی شخصیتی رسیده باشد؛ البته به جای «پختگی شخصیتی» می توان از اصطلاح «پختگی عاطفی» نیز استفاده کرد. منظور از این دو اصطلاح، استقلال فردی و عاطفی و نداشتن وابستگی به زندگی پیشین و خانواده خود است.


«پختگی شخصیتی»،شرط اصلی ازدواج

 

به گزارش پایگاه خبری فرجام ، دکتر احمد برجعلی افزود: فرد باید از نظر روانی و شخصیتی به نقطه‌ای رسیده باشد که بتواند با یک نفر دیگر، زیر یک سقف زندگی کند و اولین شرط برای این توانایی، داشتن استقلال، خودباوری و فردیت است.

 

این روانشناس اضافه کرد: گاهی عنوان می شود عشق برای ازدواج کافی است. عشق نقطه عطف ازدواج و شرط لازم آن است. اما تنها با عشق، دوست داشتن و داشتن احساس نسبت به دیگری نمی توان ازدواج کرد، بنابراین گزاره «تنها عشق کافی است» می تواند دلیل نامناسبی برای ازدواج باشد.

این روانشناس در ادامه گفت: ما گاهی به گزاره‌ای دیگر مبنی بر اینکه «ازدواج زندگی فرد را هدفمند می کند» یا «ازدواج می کنم تا زندگیم هدفمند شود» برمی خوریم. صرف ازدواج کردن زندگی فرد را هدفمند نمی کند؛ بلکه باید حداقل هدفمندی‌هایی در وجود فرد باشد تا با ازدواج به کمال برسد فرد باید حداقلی از کفایت های شخصیتی را داشته باشد و حداقلی از هدفمندی، نوع دوستی، دیگردوستی، مسئولیت پدیری و … لازم است تا فرد در ازدواج موفق شود.

 

وی اظهار کرد: ازدواج تغییراتی در فرد ایجاد می کند و می توان این حداقل‌ها را به حداکثر رساند. دو انسان بی هدف نمی‌توانند با هم ازدواج کنند و امیدوار باشند که این ازدواج تمامی مشکلات آنها را رفع کند. ازدواج در زندگی فرد وزنی دارد و نباید انتظار بیشتری از آن داشت.

برجعلی اضافه کرد: یک دلیل نامناسب دیگر برای این که فرد تن به ازدواج بدهد، این است که فشارهای خانوادگی و اجتماعی باعث شود او تصمیم به این کار بگیرد. از مهمترین فشارهای اجتماعی و خانوادگی، فشار به دلیل سن و سال بالای فرد است. اگر فرد بر این اساس ازدواج کند، در واقع تن به یک ازدواج اجباری داده است.

این روانشناس در ادامه گفت: روان شناسان می‌گویند هر عاملی که به انتخاب فرد آسیب بزند، باعث ازدواج اجباری فرد شده است. ازدواج باید با قصدی درونی انجام شود و فشار بیرونی، سلامت تضمین و دوام ازدواج را به مخاطره می اندازد. ازدواج اجباری باعث می‌شود رابطه زوج‌ها غیر پویا و مکانیکی باشند. پژوهش‌ها در این مورد نشان می دهد اگر فرد تن به ازدواج اجباری داده باشد، رضایت‌مندی او از زندگی زناشویی پایین می‌آید.

وی اضافه کرد: افرادی که تن به ازدواج اجباری داده اند، به ورطه روزمرگی می افتند و باری به هر جهت زندگی می کنند. ازدواج آنان عمق ندارد و ارزیابی‌های روان شناسان نشان می‌دهد چنین ازدواج هایی افسردگی و بی تفاوتی ایجاد می‌کند و لذت زندگی زناشویی را پایین می‌آورد. مطالعات موردی نشان می دهد ریشه بسیاری از طلاق‌ها ازدواج اجباری است.

این روانشناس در ادامه گفت: در سال‌های اخیر افراد به ازدواج هایی رو آورده‌اند که ریشه در مسائل اقتصادی دارد. مردی جوان ممکن است با زنی مسن ازدواج کند و یا برعکس چون مشکلات اقتصادی، نبود امنیت شغلی و نداشتن موقعیت و روابط اجتماعی باعث می شود فرد از ازدواج به عنوان پله ترقی بهره بگیرد و بخواهد از فشار اقتصادی موجود کم کند و بی‌ثباتی و نبود امنیت شغلی خود را بر طرف کند.

وی اضافه کرد: این نوع ازدواج در زمره ازدواج‌های اجباری قرار می گیرد، چون یک عامل بیرونی ازدواج را از مسیر طبیعی خود خارج کرده است. افرادی که تن به چنین ازدواجی می‌دهند، می دانند که ضریب موفقیت شان پایین است، اما باز این کار را می کنند.

برجعلی در پایان مطلب خود که در مجله سپیده دانایی آمده است، تصریح کرد: افراد نباید به هر قیمتی ازدواج کنند و برای مثال، با دلایلی مانند فرار از تنهایی، عشق صرف، فشار اجتماعی و … نباید تن به ازدواج بدهند. بلکه باید دلایل مناسبی برای این کار داشته باشند و مناسب ترین دلیل، پختگی شخصیتی و عاطفی لازم برای ازدواج است.

منبع خبر : ایسنا

فرهنگی هنری
بین الملل

شنبه, آذر 29 1393 ساعت 08:53

 نظر دهید »

به دنیا آوردن فرزند زیبا کار سختی نیست!راه های داشتن نوزاد زیبا

01 بهمن 1393 توسط ساجدي فر
به دنیا آوردن فرزند زیبا کار سختی نیست!راه های داشتن نوزاد زیبا

 

سیب در زیبایی کودک نقش زیادی ایفا می‎کند. اگر در ماه هشتم بارداری به دفعات بر سیب سرخ سورۀ یوسف خوانده شده و زن باردار بخورد کودکی زیبا خواهد داشت.

اگر می خواهید نوزادی با چشمان شهلا و زیبا داشته باشید توصیه می‎شود مصرف رازیانه و بادیان را فراموش نکنید.

به دنیا آوردن فرزند زیبا و داشتن نوزاد زیبا با این روش ها:

خوردن خربزه درهنگام بارداری باعث زیبایی جنین خواهد شد و شیر در مشاعر کودک تاثیر نیکویی خواهد داشت.

مصرف آب آناناس به همراه یک قاشق عسل برای نظافت، زیبایی و شادابی پوست مادر و جنین مفید است.

اگر می خواهید فرزندتان رنگ و روی خوب داشته باشد در هنگام بارداری سراغ دوستان کبد بروید.
دوستان کبد عبارتند از:

روغن زیتون، روغن ماهی، کاسنی، کنگر، هویج، زرشک، شکر و نعناع.
کاسنی و عرق آن نیز برای پاک سازی کبد مفید است.
کاسنی بخورید تا خون شما زیادتر گردد که فرزند زیبایی از شما بوجود آید.

مردان برای درمان ناتوانی جنسی باید انجیر، زیتون و آب لیموترش مصرف کنند.

خوردن گلابی توسط پدر، سبب زیبایی فرزند می شود.
در کتاب کافی از امام صادق (ع) نقل شده:

ایشان در حالی که به کودکی زیبا می نگریست فرمود: باید پدر این پسر بچه، گلابی خورده باشد. همچنین روایت شده است که پیامبر (ع) گلابی اش را تکه کرد و به جعفر بن ابی طلالب داد و به او فرمود : بخور! همانا گلابی رنگ را جلا می دهد و فرزند را نیکو می گرداند.

حتی الامکان هر روز صبح ناشتا یکی از میوه‌های گلابی، به، انارشیرین، سیب درختی را میل کنید.

معجون شیر گردو و خرما تاثیر زیادی روی زیبایی فرزند دارد و هم چنین مغز بادام و مغز بو داده تخمه‎ی خربزه نیز قوای جنسی مرد را تقویت کرده و در زیبایی فرزند موثر است.

زنان باردار اگر می خواهند بچه ای زیبا داشته باشند باید هلو میل کنند. خوردن هلو سموم را از بدن دفع می کند همچنین برای کم کردن وزن بهتر است هلو بخورید.

اگر میخواهید فرزندتان خرمن گیسو باشد در بارداری شنبلیله بخصوص خام مصرف شود

خوردن میوه ها و سبزی هایی که ویتامین ث دارند رنگ نوزاد را زیبا میکنند

اگر فرزندی با موی مشکی و پوست نرم میخواهید باید از حرارت آفتاب و اغذیه ای که ویتامین د ، گوگرد و منگنز دارند استفاده کنید مثل پیاز ، سفیده تخم مرغ ، کلم ، خیاربوته ای و ترب وقتی آفتاب به بدن برسد ولی عوامل ویتامین د نباشد موی نوزاد سرخ می شود اگر ویتامین د به جنین نرسد بور خواهد شد . ویتامین آسبب مو خرمایی شدن فرزند میشود

خوردن بابونه و گل آن و دم کرده بومادران خصوصا گل آن در بور شدن موی نوزاد موثر است

مادر اگر در دوران بارداری دچار ترس شدید شود پوست جنین دچار لکهای تیره میشود . در موارد ترس مادر سریع باید از شربت عسل یا میوه شیرین مثل سیب درختی و به و گلابی استفاده کند و از ترشیجات بپرهیزد

 

کد خبر 38118

تاریخ انتشار: جمعه, ۲۷ دی ۱۳۹۲ ۰۷:۱۲

 

گردآوری:مجله اینترنتی دلگرم

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
خرداد 1404
ش ی د س چ پ ج
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

"برهان"

دراین وبلاگ می توانید در مطالب متنوع علمی ،پژوهشی ،نکات ناب اخلاقی و عرفانی ،به روزترین یافته های تربیتی ،همسرداری وفرزند پروری با ما هم سخن شوید. دغدغه های گاه وبیگاه نویسنده،حرف های حساب، والبته حراست ودفاع از مرزهای فرهنگی میهن عزیزمان با سلاح قلم. "دوست من خوش آمدید"
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • نکات بهداشتی
  • خواص خوراکی ها
    • میوه ها
    • ادویه ها
  • مذهبی
    • عصر انتظار
    • حجاب
    • مسایل روز
    • پاسخ به شبهات
  • خانواده
    • همسر داری
    • تربیت فرزند
    • خانه داری
  • آشپز بانو
  • ریز نکات
  • دل نوشته
  • مناسبتی

Random photo

دهه کرامت

"برهان"

رتبه

    مطالب با رتبه بالا

    • شب میلاد اربابمه (5.00)
    • این قوم عادت دارد به بریدن سر /زکریا آن جا که هستی به امام حسین (ع) بگو به کدامین گناه مرا کشتند؟ (5.00)
    • دلنوشته آخر سالی (5.00)
    • به بهانه تولد خواهری (4.00)
    • بهترین روش برای پیشگیری از چاقی از نگاه امام رضا علیه السلام ()
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس