شب میلاد اربابمه
السلام علیک یا اباعبدالله
دلم عجیب گرفته،امروز کلاس نویسندگی داشتم خیلی دیر به کلاس رسیدم.انگار هرچی می دوم دیرتر می رسم.امروزم از اون روزهای عجیبه،آخر هفته برای غالب افراد وقت خوبیه برای استراحت ،من امروز از بقیه روزهای هفته شلوغ تر بودم .یک عالمه کار عجیب وغریب انجام دادم که همه شون هم نتیجه نداد،حتی یکیشون ….
دلم روضه میخواد هر وقت حال دلم خراب می شه وتوکارای دنیا وامی مونم فقط یه چیز به ذهنم میرسه این حدیث معصوم “فروا الی الحسین"آقا کاش می شد فرار کنم به سمتت از دنیا….
فرار از دنیا،فرار از آدما،فرار از توقع ها،فرار از خودم..
به نظرم این فراراز خود از همش مهم تره ،اگر استادم الان اینجا بوداز نوشتنم کلی گله داشت…
اما امشب میخوام فقط برا خودم بنویسم،برا این دل ذلیل و خرابم.راستی شما هم این بوی عجیب و غریب رو حس می کنید؟از ظهر تا حالا همه جا بوی عجیبی میاد.به نظرم بوی بال یه فرشته دل شکسته،سوخته باله….اما نه شایدم عطر توبه است که فضا رو پر کرده ….
انگار گوشه ای از این عالم توبه فرشته ای پذیرفته شده،چه هلهله ای بین ملایک به پاست. خوب که نگاه میکنی قنداقه ای دربین استقبال ملایک پایین می آید..آری به تصدق این نوزاد فترس ملک بخشیده شد.
خدایا تو که فترس رابه عطر ارباب حسین 0علیه السلام)بخشیدی،نمیشه سیاهی روی ما رو هم به سفیدی پر قنداق ارباب ببخشی!
پروردگارم !آمیختن رفت وآمد ملایک در شب جمعه با شب میلاد حسین (علیه السلام) چه غوغایی در عالم به پا کرده امشب!
امشب ستاره بارانه…امشب هفت آسمان آذین بسته اند…امشب شب میلاد حسین زهراست.!!!!چه قرابت زیبایی دارنداین مادر و پسر _هردو سبب نجات من وتو…_
خدایا !کاش می شد شرمنده ارباب نباشم،چی میگم!مگه میشه ما باشیم ومدیون حسین(علیه السلام) نباشیم .ارباب ما هرچه داریم از توست .من آن کنیز سیه چرده،سیه کردار،سر بازار دنیا بودم.ارباب تو مرا خریدی،وساطتم کردی و
آبرو دادی.بقیه اش هم با تو ،اگر به من باشد در روزمرگی دنیا غرق می شوم بدون هیچ ثمره ای .اما شنیدم تو کربلا غلام هارو آبرو دادی…اربابم یه دست مسیحایی هم به من بکش، ارباب نوکرم کن،نوکری هم خودت یادم بده،ارباب آبرو بده ،ارباب معرفت بده،ارباب مهربانم می دانی از مستحبات ماه شعبان صدقه دادنه!!
ارباب گدایی یادم بده و بعدش کاسه ام را پر کن.گداتر از من سر کوچه عاشقی داری؟ ارباب تصدقت شوم من مسکین وفقیر نگاهت هستم،مسیحا اعجاز کن
ارباب من چشم انتظار روسیاه چشم به راهت دوختم،ارباب روی صدا کردن هم ندارم،مثال طفلی شدم که شیر را ریخته و کاسه اش را هم شکسته وروی بازگشت به خانه اربابش را ندارد،گردن کج کرده وکنار کوچه شرمگین ایستاده، تو و کرمت، ارباب چه کنم ؟!
خدایا امشب در خیل ملایکت دل این کوچک،تنها را هم شاد کن،خدایا ما راهم به میلاد حسینت راه بده،خدایا امشب عشق حسین را به دل های ما تصدق کن…