"برهان"

آن گاه که روز رستخیز شود، خدای بزرگ همگان را در یک سرزمین گرد آورد و ترازوهای ارزش سنج در پیش نهد. چون خونهای شهیدان با مرکب قلم دانشمندان به سنجش آید، مرکب قلم دانشمندان بر خونهای شهیدان برتری یابد.»
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

دکلمه روز معلم که در اردوگاه خاوه به مناسبت روز معلم نوشته و قرائت گردید

23 خرداد 1395 توسط ساجدي فر

بسمه تعالی

فقال علی بن ابی طالبعلیه­السلام: ” مَن عَلَمَنی حرفاً فقد سیرنی عبداً”

ای نور آسمانی که خدا از جایگاه ربانیت خود در روح تو دمیده است، ای مشغول به شغل انبیا، ای سبب رویش گلهای دانایی، باغبان باغ امید؛ می­دانی چرا روز بزرگداشتت با شهادت استاد شهید گره خورده؟!

روزی که جوان عمامه به سر وارد کلاس مختلط دانشگاه شد و با دو ساعت صحبت چشمان بی­فروغ دانشجویان دختر و پسر بی­حجاب و کم حجاب را به میزبانی اشکهای ندامت خواند معلمی معنی گرفت، کلمه استاد جان تازه یافت، پس به پاس زحماتش دعوت به دیدار حق شد و از سرور و شادمانی او ما نیز متنعمیم تا 12 اردیبهشت روز تو نام گیرد.تویی که همچون او روح امید به زندگی را در جان خشکیده اما مشتاق من احیا کردی.

سپاس می­گوییم تمام زحماتت را و ارج می­نهیم تلاش شبانه روزی و بی­شائبه­ات را و دعای خیر می­کنیم برای تو، برای تو که مانند شمع می­شوزی و جهل را می­سوزانی و از فکر و ذهن ما دور می­سازی، برای تو که بی­صدا آب می­شوی و رنج­های دلت را کسی نمی­داند، برای تو که همیشه در صحنه­ای، برای تو که جان خود را در طبق اخلاص می­گذاری تا مانع از آسیب به جان شاگردان عزیزتر از جانت شوی ای عزیز و ای ستودنی…

کلمات فداکاری و ایثار در مقابل تو سر تعظیم فرود آورده­اند؛ آنها دیده­اند که معلمی در زیر آوار ماند تا دانش آموزانش سالم بمانند او در آخرین لحظات بر تخته نگاشت، ” آوار- معلم- خداحافظ- بچه ها “؛

و چه زیبا پر کشیدند…

دیده­اند که معلمی در آتش سوخت ولی جان دانش آموزانش را نجات داد، دیده­اند معلمی در دریا غرق شد تا درس از خود گذشتگی را به کودکانش یاد دهد، دیده­اند معلمی را که موهایش را از ته تراشید تا شاگرد سرطانی­اش خجالت نکشد، دیده­اند معلمی را که کیلومترها در برف و یخ پیاده رفت تا بر روی تخته سیاه بی­رنگ و روی ده، بیاموزد عشق را…

فداکاری و ایثار جلوه­ای دیگر از جلوه­گاه تو را به نقش کشید وقتی که بی­شمار معلم­های شهیدی پرپر شدند تا درس مردانگی و استقامت را نه فقط به کودکان و دانش آموزان بلکه به تمام تاریخ ایران یاد دهند.

قطعا معلم حسین فهمیده، محمد ابراهیم همت، محمود کاوه، محمد جهان­آرا، بهنام محمودی، ابراهیم هادی، علیرضا ماهینی، حسن باقری، مهدی زین­الدین، عبد­الحسین برونسی، مهدی باکری و صیاد شیرازی به اندازه خود این شهیدان ستودنی هستند که درس فداکاری، حریت و جوانمردی را به آنان ز جان آموختند.

و اما اساتید محترم گلستان آمنه(س)؛

مهربان استادم، سرکار خانم قنبری، راوی اندیشه و انقلاب اسلامی و وصیت نامه و قانون اساسی …

در کویر کاستی­ها و سراب بی­خیالی­ها دستان گرمتان راه­گشایم شد، استاد استادم تو که خود شاگرد استادی و استاد اساتید، عاشقانه می­ستایمت چون با من متعلم شدی تا من معلم شوم، با من راه آمدی تا من راه و روش زندگی بیاموزم، اگر مادر بخوانمت بیراهه نرفته­ام که چُنان او در جای جای نادانستن رهایم نکردی و پا به پایم آمدی تا یاد بگیرم؛ به یاد تمام این ساعات دوستت دارم…

سرکار خانم خائفی و اساتید دیگر ادبیات عرب…

استاد مهربان و دلسوزم از خود می­پرسم چه کسی جز تو کوله­بار زندگی را اینگونه از نور هدایت لبریز می­کند؟

اشاره­های حکیمانه­ات و هذا و لماذا و أنت و أنا و توقیع و تحضیض و استثناء و ترکیب و تعریب مرز بین دنیا و آخرت را به من آموخت، چرا که هر چه بیشتر آموختم بیشتر دانستم که چه دریای بیکرانی است علم و دین…

مهربان استادم چگونه از یاد برم نفوذ نگاهت را و سادگی لبخندت را، تو که صادقانه شبهای امتحان ما را همراهی کردی و با جان به ما آموختی، استادم من از تو درس زندگی را بیشتر از نحو آموختم، مهربانم بر اساس آن روزها دستانت ستودنی است. ” نحن نُحِبُّکِ “

اساتید محترم اخلاق و مهارتهای زندگی و تدبر در قرآن؛

استاد روحانی، استاد محترم اخلاق دان و اخلاق گر؛

مهربان پرتواضع چه آرام بر صندلی سخن تکیه می­کنی و سوار بر الفبای زندگی بی­محابا می­تازی،

استادم، با آن خنده ملیح و دلنواز و عاشقانه­های قرآنی، چگونه می­توانم فراموش کنم که تو ریسمانی از جنس کلام بر گردنم انداختی و مرا از تاریکی به مسیر آسمانی نور و روشنی کشاندی؟ مهربانم وقتی دهان به تمجید نهج البلاغه باز می­کردی کوچکترین چیزی که ثمره کلامت بود حلقه اشکهای بی شکیبم بود که خجالت می­کشید از جاری شدن…

مهربانا! امروز دستانت را به پاس این ساعات می­بوسم.

اساتید محترم روش تدریس و تحقیق، استاد بابا میر سیدی، نازنین استادم، استاد روزهای دلواپسی، اولین روزهای کلاست به ما حس سرمستی می­داد و از اینکه معلمی مهربان داشتیم که گوشه­های ذهنمان را با خلاقیت و نوآوری غبار می­زدود، خرسندیم.

و امان از امتحان عملی، شوری عجیب و غیر منتظره در مدرسه، بوی حلوا، کوفته، آش، کوکو و … اما چه زیبا که حس شاگرد نوازی پشت چشمان محجوبت هیچوقت پنهان نماند، اگر از من ایراد گرفتی ده بار تعریف کردی و من خجالت زده شدم از تعریفی که می­دانستم از روی ارفاق است و ممنونم که از میان زبان انگلیسی و دانشگاه و حوزه، مدرسه باصفای ما را برگزیدی برای تدریس خالصانه و پرانرژی­ات،

پس ” I LOVE YOU “

از خود می­پرسم نکند جسور شده­ام، نکند معلمی از اینگونه بی­محابا گفتنم برنجد؟! اما چه کنم تمام وجودم زبان شده و سخن می­گوید، بگذار بنویسم تا شاید قلبم آرام گیرد و می­دانم که تو می­بخشی جسارت قلمم را…

اساتید محترم عقاید و کلام و منطق، مهربان استادانم سرکار خانم حسینی مهر و سرکار خانم اسماعیلی؛

استاد مهربانم سرکار خانم اسماعیلی، با خویش کلنجار می­روم که از نگاه­های ریز و پرهیجان زیر عینک چیزی نگویم ولی مگر می­شود؟! گاهی خسته از روزگار و سختی­ها و شاید دلسرد اما همچنان لبخند بر لب داشتی آنچنان که من هم یادم می رفت چگونه بر سر کلاست حاضر شدم، مهربان استادم با خود فکر می­کردم اصلا تو با چیزی به اسم صندلی برای نشستن هم آشنایی؟!

حقا که این سخن استاد شهید که می­فرمود: معلم باید نیروی فکری متعلم را پرورش دهد و قوه ابتکار او را زنده کند، در موردت صادق است، که از قدرت و علم بی­کران واجب الوجود گفتی و قضا و قدر و سرنوشت و ممکن الوجود، … معتزله و اشعریه و عدلیه و امامیه برایم خواندی و نَظام ، ملاصدرا و مصباح و سبحانی و سعیدی­مهر آموختی­ام، پس به پاس داشت آن روزها خاک قدومت طوطیای چشمم…

سرکار خانم کردنژاد و فاطمی­مهر و فلاحی، با قلم عشق و محبت و ساده دلی بر دیوار دلم از تاریخ و حدیث و روش تحقیق و طرح و درس و مقاله و تبیین مسأله و اهمیت و ضرورت و پیشینه و تبار شناسی برایم گفتی و با عاشقانه­های آرامت نوشتن را در چشمم ساده نمودی.

ممنونم و سپاس از این همه محبت و مهربانی!

اساتید محترم نویسندگی و داستان نویسی، سرکار خانم جوادی؛

این شعر و قلم نیست سزاوار سپاست # صد جامه بهتر بود از نور، لباست

با آوای دلنشین کلامت نوشتن آموختیم و با الفبای درس تو قلم می­سائیم، نشاط خنده­هایت و کلام جانفدایت چونان نغمه فرشتگان بر جان دلمان فرو می­نشیند، در وسعمان نمی­گنجد مقامت را گرامی بداریم، پس روزت را گرامی میداریم.

اساتید محترم اخلاق­دان و اخلاق­گر، سرکار خانم کیان ثابت و محمدی؛

از آنجایی که یاد گرفتیم حقوق را بدانیم اما با آن زندگی نکنیم و کد اصلی رضایت خدا را به دست باد  نسپاریم، شما از رفتن و برگشتنتان بر ایمان گفتید و ما درس ایستادگی گرفتیم، شما از ؟؟؟ خودتان گفتید و ما شور زندگی آموختیم، دستان دستکش پوشیده حنا بسته­تان را می­ستاییم به پاس روزهای با هم بودن، سرای دلمان را با نور کلامت روشن کردیم و در کنارتان لحظات دلپذیر و فرح بخشی داشتیم، در قنوت دستانمان بر آستان کریم برایتان صبر و فزونی علم خواهانیم، لحظاتتان لبریز از لبخند خدا …

سرکار خانم خردمند، مشایی، چهره­قانی، دهقان، حسینخانی، مهدی­پور، اندرزا، بابایی، و دیگر باغبانان گلستان آمنه(س)؛

گر چه وجودم لایق حضور در کلاس درستان نبود اما خاضعانه­ترین تعظیم و خاشعانه­ترین تکریم را هدیه می­کنم به دریای بیکران و مواج دلتان که اگر شما نبودید این گلستان خزان می­شد…

و اما…

مدیر دوست داشتنی سرکار خانم سائری؛

چگونه بنویسم برای کسی که دوستی، هدایت، نظم، علم، عشق، اعتماد، آرامش  را در وجودم پروراند و با آنکه سر بر آسمان می­سائید ریشه در خاک داشت و ثمره­اش را با دستانی دلسوز و متواضع دانه دانه در جان دلمان نشاند!

دوستت دارم و می­ستایمت…

در مجالی که برایم باقی است باز همراه شما مدرسه­ای می­سازیم که خرد را با عشق، علم را با احساس و دین را با عرفان تدریس می­کنند.

و دیگر اساتید محترم و مهربان حوزه و بالاخص مدرسه علمیه آمنه(س)؛

گرچه توفیق حضور در کلاس و درس خیلی از شما نازنین­ها را نداشتم ولی همین جا از خداوندمان خواستارم توفیق روز افزون، سلامتی، و سعادت را ضمیمه وجودتان کند و من نالایق را توفیق حضور در محضرتان عطا کند.

امام محمد باقر(ع):

” تمام جنبندگان روی زمین و ماهی­های دریا و هر موجودی در هوا و همه اهل آسمان و زمین است برای کسی که آموزگار خوبی هاست آمرزش می­خواهند. “(بحارالأنوار، ج 2، ص 17)

یا صاحب­ الزمان؛

ای صاحب کان و مکان، و ای بهانه روزیِ جهان، ای سبب اتصال زمین و آسمان، ای حجت خدای منان، ای عصمت پنهان و ای آموزگار مهربان گرچه دستانم خالیست و دیوار دلم سفالیت و ادعایم پوشالی…

اما ای پسر کریم و ای مقامت عظیم، ای پسر حسین و ای برای حسن نور عین،

مولای مهربانی­ها!

شما از درگاه رب عالمین، سلامت، سعادت، موفقیت، امنیت و شهادت را برای تک تک عزیزانم بخواه که مستجاب الدعوه­ترین ما شمائید؛

مولای خوبم، شما بخواه استادانم آنچه را که می­پسندی گویند و آنچه حق خواهد پویند و پا در رکابت تا شهادت کوبند که دعای شما عزمشان را جزم و دلشان را آرامش بخشد.

آمین

به لطف و رحمتت یا ارحم الراحمین

مرضیه ساجدی فر - اردیبهشت 1395

روستای خاوه

مدرسه علمیه حضرت آمنه(س)

 نظر دهید »
تیر 1404
ش ی د س چ پ ج
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

"برهان"

دراین وبلاگ می توانید در مطالب متنوع علمی ،پژوهشی ،نکات ناب اخلاقی و عرفانی ،به روزترین یافته های تربیتی ،همسرداری وفرزند پروری با ما هم سخن شوید. دغدغه های گاه وبیگاه نویسنده،حرف های حساب، والبته حراست ودفاع از مرزهای فرهنگی میهن عزیزمان با سلاح قلم. "دوست من خوش آمدید"
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • نکات بهداشتی
  • خواص خوراکی ها
    • میوه ها
    • ادویه ها
  • مذهبی
    • عصر انتظار
    • حجاب
    • مسایل روز
    • پاسخ به شبهات
  • خانواده
    • همسر داری
    • تربیت فرزند
    • خانه داری
  • آشپز بانو
  • ریز نکات
  • دل نوشته
  • مناسبتی

Random photo

نامه رهبر معظم انقلاب به جوانان اروپا و آمریکای شمالی در پی حوادث اخیر فرانسه:

"برهان"

رتبه

    مطالب با رتبه بالا

    • دلنوشته آخر سالی (5.00)
    • شب میلاد اربابمه (5.00)
    • این قوم عادت دارد به بریدن سر /زکریا آن جا که هستی به امام حسین (ع) بگو به کدامین گناه مرا کشتند؟ (5.00)
    • به بهانه تولد خواهری (4.00)
    • نظر رهبری در مورد استفاده از شبکه های اجتماعی ()
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس